
۳۵ سال پیش از این، رژیم اشغالگر، کشور لبنان را مورد حملهاى همهجانبه قرار داد. تنها چند روز بعد از آغاز این تهاجم وحشیانه، ایران خمینى(ره) برخلاف همه کشورهاى اسلامى که بىتفاوتى پیشه کرده و روزه سکوت گرفته بودند، به فریاد امدادخواهى رئیس جمهور لبنان چنین پاسخ گفت: «جمهورى اسلامى ایران با وجود اینکه در جنگ است، اعلام مىکند که در حد توان، قواى خویش را وقف دفع حملات پرچم اشغالگر قدس به جنوب لبنان خواهد کرد.» از این رو، چند روز بعد، مردم مصیبتزده سوریه و آوارگان لبنانى با غریو «یا لبنان، یا لبنان / هذا جیوش القرآن» حرکت کاروان حسینیان سال ۶۱ هجرى شمسى را بهسوى حرم «پیامآور انقلاب خونین نینوا» نظارهگر شدند. وقتى امام امت از طرح شیطانى دشمن که همانا دور کردن ذهن تهران از جبهههاى جنگ و مشغول داشتن آن به جبهههاى لبنان بود، پرده برداشته و فرمودند «راه قدس را از کربلا مىگذرد» حاج احمد متوسلیان، فرمانده قواى اعزامى ایران به سوریه، بر آن شد تا گزارشى از وضعیت شیعیان جنوب لبنان فراهم آورده و در بازگشت به ایران، تقدیم فرمانده کل قوا نماید.
بدین منظور ایشان با یک اتومبیل داراى پلاک سیاسى، به همراه کاردار سابق سفارت ایران، راننده و همراه همیشگىاش و عکاس خبرگزارى جمهورى اسلامى، راه بیروت را در پیش گرفتند، اما ۱۴ تیر ۱۳۶۱، در گذر از یک پست ایست – بازرسى در دام مزدوران رژیم صهیونیستى گرفتار آمده و از آنجایى که همراهى نیروهاى امنیتى رسمى لبنان هیچ سودى برایشان نداشت، دستگیر و روانه بازداشت گاه شدند.
همه نشانهها، اطلاعات و پیگیرىها حاکى است چند سال بعد، این چهار ایرانى به فلسطین منتقل شده و با وجود انکار کابینه دشمن صهیونیستى، همچنان در زندانهاى رژیم اسرائیل هستند.
اما منادیان راه قدس، هنوز از پا نشستهاند و در این طولانىترین اسارتى که در یادها مانده است، مظلومانه، رسالت پیکارى بىسابقه با دشمن صهیونیستى را به دوش مىکشند، پیکارى از جنس مقاومت. رژیم اشغالگر و مزدوران او، که با زیر پا گذاشتن قوانین بینالملل، به ربایش و پنهانسازى اجبارى حمد متوسلیان، سیدمحسن موسوى، کاظم اخوان و تقى رستگارمقدم اقدام نمودند هدفى نداشتند جز آنکه اغراض سیاسى یا امنیتى خود را پیش برده و یا باجخواهى کند. اینان ۳۶ سال است که به راحتى اصول عدالت را نقض کرده و با شکنجه، عدم پاسخگویى در مورد سرنوشت چهار دیپلمات، زیر پا گذاشتن حقوق اسرا و اصول انسانى، وحشیانهترین جنایت انسانى را رقم زدهاند.
هرچند این رژیم پاسخگوى سرنوشت دیپلماتهاى ایرانى نبوده و پىگیرىهاى سیاسى در مجامع بینالمللى نیز پاسخ روشنى در پى نداشته است، اما سختى و مشقتى که این سرداران بزرگ، ثانیه به ثانیه متحمل مىشوند این وظیفه را براى ما ایجاد مىکند که در هر حال پیگیر سرنوشت و آزادى این عزیزان باشیم.